تیارا تیارا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

تیارا پرنسس خونه

تيارا شرشره اي

ا ين عكس رو 5ساعت قبل تولدش كرفتيم خيلي ذوق داشت كه زود تر تولدش بشه. يك روز بعد تولد ميگفت بازم تولد مي خوام     ...
16 شهريور 1393

تولد پر ماجرا

واي ابجي جونم 7 شهريور تولدته مي خوايم برات تولد بگيريم انشا ا... وقتي تولدت برات گرفتيم عكساشو هم ميزاريم ديشب تولد امير عباس بوديم خيلي خوش گذشت ولي تو بعضي اوقات بهونه مي گرفتي و گريه مي كردي چون دوست داشتي تو شمع رو فوت كني و كيك رو توببري وتو همه ي عكس ها باشي .خلاصه خيلي بهونه مي گرفتي ولي ماماني از عمه اجازه گرفت وتو قسمتي از كيك رو بريدي  با همون كار خيلي خوشحال شدي تازهاونجا كلي رقصيدي براي امير عباس يك شلوارك زرد و نلرنجي خريديم وسط هاي تولد بود كه يك دفعه بارون شديد اومد  ماماني هم فرداش مي خواست فرش هارو بشوره ولي از شانس بد ما اينجوري شد و رعدوبرق هاي وحشتناك  ...
23 مرداد 1393

خونه ي مادر جون

ديشب واسه افطار خونه مادر جون بوديم  عمه ها اونجا بودن .تو مدام شيطوني مي كردي با امير عباس دنبال هم مي كرديد.دم اذان يه دفعه افتادي رو استكان ها.پات چسبيد به كتري مدام ازترس آمپول مي گفتي من حالم خوبه بريم خونمون عمو مصطفي مي گفت سيب زميني بذاريد بابا مي گفت پماد بزنيد ما اومديم خونمون تيارا مي گفت مامانم جيگرم من هيچيم نشده سيب زميني نذار گو جه نذار سس نذار امپول نزن خوب مي شم مامانم شربت خواب داد اونم رو تاب چشاش عربي مي رقصيد تا خوابش برد  خلاصه بازم بازم از خونه مادرجون با گريه برگشت      ...
1 مرداد 1393