تیارا تیارا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

تیارا پرنسس خونه

عکس های به یاد ماندنی از تیارا خانوم

  تيارا جون از وقتي بهار خانووووووووووومي وب خودش رو داره اصلا وبت رو رها كرده منم كه كار دارم خيلي وقته         به وبت سر نزدم ببخش مامان ولي راستش تو نميذاري كه من به روز كنم چون الان تموم بدنت رو   رنگ سياه زدي چطوري پاكت كنم جاااااااااااااااااانم مامان فدات ماماني تو اين الاغت رو از همه اسباب بازيات بيشتر دوست داشتي   ماماني اينجا من رفتم پايين پله ها اومدم طبق معمول داشتي گچ ديواراو ميل ميكردي تموم خونه رو چسب5سانتي زد م بازم............................    اينجا بله برون عمه فاِيزته تو هم طبق  معمول همه جشنها بهونه ميگيري ...
2 خرداد 1393

شيطون بلا

سلام ني ني وبلاگي ها بهاره جون امسال كلاس پنجم شده نقاشي هاي قشنگي از رنگ روغن ميكشه فكر كنم استعدادشو كشف كرده .بهارم روحيه لطيفي داره پر احساسه در عوض تيارا جون شيطونه ويه جا آروم نميشينه  بعد به هممون ميگه شيطون بلا.هر جا ميبرمش يا دست گل به آب ميده يابلايي سر خودش مياره تازه شعر ياد گرفته ولي پيش ديگران خجالت ميكشه بخونه تموم فرشا رو مازيكي ياپاستيلي كرده   خوبه دو تا دخترم شخصيتاي كاملا متفاوتي دارند آرزو ميكنم خداوند به همه آرزومندان بچه هاي سالم وسرزنده بده فكر ميكنم بچه ها هديه خداست واسه مادراشون خدا حفظشون كنه.
17 ارديبهشت 1393

شب بيدار مامان و بابا

تيارا جون مامان واكسن زده و اين روزا حالش گرفته ست.نق ميزنه و شبا اصلا نميخوابه. دوستداره باهاش راه برم و اونم همه جا رو نگاه كنه.از تاريكي خيلي بدش مياد و دوست نداره تنها باشه.گاهي باباجونش بيدار ميمونه و بغلش ميكنه و گاهي من.الهي قربون دخترم برم حاضرم 1000 شب نخوابم و تا صبح باهاش حرف بزنه، اما اون صداي باباشو بيشتر دوست داره و اروم ميشه.بهار طفلك مامان هم كه صبح بايد بره مدرسه شبا بدخواب ميشه واسه همين باباش ميبرتش توي اتاق خودش ميخوابونتش.         ...
13 آذر 1390

بدون عنوان

  ابجي جوون وقتی که بیدار میشی با اون چشای قشنگت به من نگاه میکنی حاضرم دنیا رو بدم تا پیش تو باشم ...ابجي فدای اون چشای قشنگت شه..........   ...
28 مهر 1390